توییتر اخیراً با تفکرات مربوط به بیسکویت سروصدا کرده است، زیرا مربیان در سرتاسر سرزمین به این فکر کردهاند که چه کسی باید مسئول تامین لوازم ضروری (و شایسته) کارکنان اتاق کار و تعمیرات کافئین باشد.
برخی از معلمان داستانهایی از پر شدن قوطی بیسکویت چند غله ستاک و ناهارهای مجلل بوفهای که توسط تیمهای رهبری ارشد (SLT) گذاشته شده بود، به اشتراک گذاشتند.
حتی یک یا دو نفر از فضیلتهای یک روتای پخت در خانه تمجید کردند و اطمینان حاصل کردند که همکارانشان هرگز از یک یا دو مافین تازهپخت بی نصیب نخواهند شد.
با این حال، دیگران کمدهای خود را کمی خالیتر میدانستند، چند معلم گفتند که هرگز به اندازه یک دستگاه گوارشی که توسط مدرسه تهیه شده بود، نداشتند و هر مردی تا جایی که جام صبح میرفت، برای خودش بود.
به طور کلی، به نظر می رسد صندوق چای/قهوه کارکنان، که هر از چند گاهی با اهدای بیسکویت یا کاسه میوه از طرف SLT (یا هر شخص دیگری در این زمینه) تکمیل می شود، بسیار خوب عمل می کند.
من پیشنهاد نمیکنم که مدیران مدرسه باید با برگزاری یک ضیافت روزانه برای کارکنان، هزینههای خود را از بین ببرند، اما مدرسهای که حتی برای چرخهای واگن گاه به گاه هم خفه نمیشود، مرا آزار میدهد، و به شما میگویم چرا: این باعث میشود من تعجب می کنم چه چیز دیگری مهم نیست.
به نظر می رسد همه اینها در مورد بیسکویت است، اما اینطور نیست، این در مورد ایجاد فرهنگ در مدرسه ای است که مردم در آن احساس ارزشمندی کنند.
وقتی احساس ضعف می کنید و اوضاع سخت است، مهم است که بدانید جایی کار می کنید که مردم متوجه شوند، اوضاع را بپرسند و بله، با یک بیسکویت برای شما یک فنجان درست کنند و با شما بنشینند تا با هم صحبت کنید.
مشغله می تواند مانند یک ویروس از طریق مدرسه سرایت کند و گاهی اوقات همه ما آنقدر مشغول هستیم که نمی بینیم چه زمانی واقعاً به کمک ما نیاز دارد.
کار در مدرسه به همان اندازه که نشاط آور است خسته کننده است، گاهی اوقات به طرز دلخراشی ناامیدکننده است و اغلب شامل پرواز انفرادی، برخورد با کودکان و جوانان به تنهایی، در گرمای لحظه است.
دیدگاه شما با موفقیت ثبت شد.